رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ایران گفت: ارسطو از آنجا که غائل به حد وسط است بهترین حکومت را تلفیقی از آریستوکراسی و دموکراسی میداند؛ یعنی در عین حالی که مردم نقش دارند نخبگان هم نقش داشته باشند.
به گزارش ایسنا- منطقه خراسان، حسن بلخاری در مجموعه نشستهای حقوق شهروندی با عنوان «فلسفه و حقوق شهرنشینی با تأکید بر آراء ارسطو» که در پژوهشکده نوین شهر معنوی ثامن برگزار شد، اظهار کرد:
ارسطو شهر را در واقعیت اجتماعی، ملموس، اندیشه فلسفی و مادی خود جستوجو میکند. افلاطون معتقد است جهان ناسوت پستتر از آن است که مبنایی برای ظهور تئوریهای مربوط به حقیقت باشد. حال آنکه ارسطو برخلاف نظر استاد خود معتقد بود در حوزه شهر، شهرنشینی و سیاست اینگونه نیست. حقیقت از مجموع تجربیات و مواجهات بیواسطه انسان با پدیدههای اجتماعی و انسانی حاصل میشود.
افلاطون موسیقی را یکی از علل مهم اعتدال روحانی نوجوانان میدانست
وی افزود: افلاطون در جستوجوی اتوپیا و آرمانشهر بود و تاریخ سیاسی زندگی وی نشان میدهد که هرگز در این زمینه موفق نبود. افلاطون زمانی که از ساختن اتوپیا مأیوس شد کتاب قوانین را نوشت. در این کتابی توضیح میدهد که اگر توانایی ساختن آرمانشهر را نداریم باید قوانینی را در سطح شهر و جامعه سیاسی برای ساختن جامعه سعادتمند بر بنیاد قوانین وضع کنیم. افلاطون بهشدت بر تربیت فردی شهرنشینان تأکید میکند و موسیقی را یکی از عوامل مهم اعتدال روحانی کودکان و نوجوانان میداند.
ارسطو در دو کتاب خود اخلاق نیکوماخوس و پولیسم در مورد حقوق شهروندان صحبت کرده است. پرسشی که مطرح میشود این است که ارسطو در حوزه شهر چه تعریفی از شهر و حقوق شهرنشینان دارد؟ در اندیشه یونانی زمانی که از شهر نام برده میشود، تفاوتی ماهوی با شهر بهمعنای امروزی دارد. زمانی که یونانیها از نام پولیس استفاده میکردند منظورشان یک جامعه مستقل سیاسی است که قوانین خاص خود را دارد. دقیقترین ترجمه واژه پولیس، دولتشهر است نه شهر. برای نمونه آتن و اسپارت یک پولیس است که سیستم حکومتی خاص خود را دارد و بنا به تمایزی که با جوامع دیگر دارد پولیس نامیده میشود.
امنیت در شهرها از طریق عدالت ایجاد میشود
بلخاری ادامه داد: بنابراین مفهوم شهر و ترجمه آن یک ترجمه تقلیلی نسبت به مفهوم پولیس در یونان دارد. میان کلمه پلیس یهمعنای نیروی حفاظتی شهرها در ذات اپیدمیولوژی پولیس وجود دارد. در یونان باستان فیلسوفها بهعنوان حفاظتکننده از شهرها معرفی میشدند. در متون نخستین یونانی شهر، پولیس بهمعنای قلعهای است که در کنار شهر ساخته میشود؛ پس معنای حفاظتی دارد. در مناطق شرقی ایران در پارسی قدیم ما اصطلاح کنتا یا کندر را داریم که بهمعنای قلعه بوده و بهمعنای حفاظت است. پولیس، شهری قلعهای است که برای حفاظت از شهر ساخته میشود. باید توجه داشت که تأمین امنیت یا بهصورت فیزیکی یا متافیزیکی تأمین میشود. ما امنیت شهر را یا با ضرب اسلحه فراهم میکنیم یا با عدالت، حقوق و قوانین.
یک عضو هیئت علمی دانشگاه تهران با بیان اینکه «از دیدگاه فلاسفهای چون ارسطو و افلاطون، مبنای حقیقی پولیس وضع و جعل حقوق و قوانین است که بر بنیاد آن انسانها، آزادانه در مسیر عادات گام بردارند» خاطرنشان کرد: از دیدگاه فیلسوف، تعیین حق شهر و شهرنشینان عدالت مبناست و ارسطو عدالتمحور است. در نیمه اول قرون وسطا، شهر بهمعنای قلعه و حفاظت بود. حفاظت از دیدگاه فیلسوف با حفاظت از دیدگاه حاکم تفاوت دارد. فیلسوف حفاظت را از طریق وضع قوانین ایجاد میکند.
وی تصریح کرد: از دیدگاه افلاطون و ارسطو غایت حقیقی شهرنشینی و حاکمانی که بر این شهر حکومت میکنند رساندن شهروند به سعادت است که فوقالعاده اهمیت دارد. افلاطون و ارسطو در این زمینه و در مسأله هنر با یکدیگر همداستانند. آنها معتقد هستند، هنر بایستی انسان را بهنوعی تهذیب درون برساند و اگر به رشد اخلاق کمک نکند، هنر محسوب نمیشود.
بلخاری با اشاره به بحث ارسطو در مورد شهر توضیح داد: نخستین بحث ارسطو در کتاب سیاست، شهر است. در نخستین پاراگراف این کتاب بیان شده، هر شهری نوعی اجتماع است. در اندیشه فلسفی وی غایت ساخت شهر، رسیدن به خیر است. اگر شهر نتواند این هدف را تحقق بخشد در ایجاد فساد مقصر است. اگر شهر بهپا شود و غایت آن خیر نباشد شهر محسوب نمیشود؛ زیرا آدمی همواره میکوشد تا کاری را انجام دهد تا به خیر دست یابد و جامعهای بالاتر و فراگیرندهتر از دیگر جوامع است که خیر برین را میجوید و این جامعه شهر یا اجتماع سیاسی نام دارد.
این عضو هیئت علمی دانشگاه تهران تشریح کرد: بند هشت کتاب اول ارسطو بیان میکند، اگر پیدایی شهر برای زیستن بوده، وجود شهر برای بهتر زیستن است. در این راستا مرز بسیار جالبی میان زندگی به معنای مادی و زندگی بهمعنای معنوی وجود دارد. شهر را میسازیم تا در حقیقت، جایی داشته باشیم و احتیاجات خود را در آنجا رفع کنیم. درواقع شهر برای زیستن ماست، اما حقیقت شهر، برای بهزیستن ماست و آنچه که منجر به، بهزیستن میشود، حقوق است.
وی با طرح این سوال که «این که ارسطو میگوید شهر یک مفهوم طبیعی است، چه معنایی دارد؟» اظهار کرد: از دیدگاه یونانی هستی دو ساحت دارد: هستندهها یا موجوداتی که انسان در آنها تصرف میکند یا در خلق و پیدایی آنها مداخلت دارد و هستندههایی که انسان در ایجادشان هیچ نقشی ندارد. پس فوزیس از دیدگاه فلاسفه یونانی یهمعنای تمامی موجوداتی است که انسان مطلقاً در ایجاد و پیدایی آنها مداخلت ندارد، مانند دریا. برای همین مشخص میشود که چرا به دریا یا جنگل طبیعت میگوییم؛ چراکه انسان در ساخت دریا نقشی ندارد.
بلخاری ادامه داد: چیزی که انسان بیافریند خواه نظری و خواه عملی، تخنه است. فلاسفه از این مفهوم فوزیسم بالفطره بودن را معنا میکنند. ازین رو از آنجا که هر شهری نمودار کمال جوامعی است که به حکم طبیعت موجودند، مشخص میشود که معنای این جمله که انسان به ذات شهری است چیست؟ انسان به ذات و به حکم فطرت، دنبال شهریشدن است. از دیدگاه ارسطو شهر، یک مفهوم طبیعی است؛ یعنی انسانها بالذات دنبال شهر هستند و قوانین حاکم بر آن نیز باید طبیعی باشد نه جعلی.
بزرگترین دشنام جامعه دانشگاهی، حکومتی بودن است
این استاد دانشگاه افزود: اگر قوانین شهرها فطری باشد همه انسانها تابع آن میشوند. قوانین در شهر بنا به تعبیر ارسطو بایستی طبیعی باشد نه صناعی، تحمیلی و حکومتی. بنابراین شهروندان باید این حقوق را تعیین کنند. امروز بزرگترین تهمت و دشنام جامعه دانشگاهی ما این است که بگویند فلانی حکومتی است. اگر ما فضا را به مفهوم طبیعی بودن حقوق در نظر داشته باشیم، بسیار بهتر به نتیجه خواهیم رسید تا به سمت حکومتی بودن آن.
بلخاری با اشاره به تفاوتی که میان پولیس و دِماس وجود دارد، بیان کرد: شهر، نقطه کمال و غایت جوامع دیگر است. ارسطو میان دِماس و پولیس تفاوت قائل است. دِماس، جامعه روستایی بوده و دموکراسی اصالتا روستایی است و پس از آن به اجتماع شهرها وارد میشود. دِماس از دیدگاه ارسطو شهر نیست. در دِماس فرد امکان رفع همه نیازهای خود را ندارد، امکان وضع حقوق طبیعی برای رسیدن به سعادت را ندارد برای همین اگر جامعه روستایی بخواهد به سعادت برسد بایستی تبدیل به پولیس شود تا بتواند قوانینی را وضع کرده و به سعادت برسد.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران تشریح کرد: ارسطو در کتاب سوم سیاست خود، در باب شهروند سخن گفته است. درواقع کار فیلسوف تعریف پدیدهها است، پدیدهها با تعریف تحدید میشوند. تحدید سبب تمایز و تمایز سبب شناخت میشود. باید توجه داشت برای هر کس که درباره مملکت، ماهیت و خصایص هر کدام از آن پژوهش کند نخستین پرسشی که پیش میآید این است که اصلا ماهیت یک شهر چیست؟ و برای پاسخ بدان باید نخست ببینیم ماهیت شهروند چیست؟ شهر با شهروندان تعریف میشود. ارسطو میگوید شهروند در جامعهای که دارای حکومت دموکراسی بوده نسبت به جامعهای که حکومتی آریستوکراسی دارد مفهوماً متفاوت است؛ یعنی براساس نوع حکومتهاست که شهروندان تعریف میشوند.
نیت داشتن حکومت خیر بهمعنای تحقق حکومت خیر نیست
بلخاری با بیان اینکه «ارسطو سه حکومت خوب و سه حکومت بد را معرفی میکند» ادامه داد: در حکومت خوب اگر یک فرد قانوندار و نیکوکار حکومت کند، حکومت خوبی محسوب میشود، اما واقعا یک نفر میتواند تمامی مسائل مادی و معنوی شهر را تشخیص داده و بهدرستی اداره کند؟ درواقع اگرچه نیت خیر است، اما نیت خیر بهمعنای تحقق خیر نیست. افراد اگرچه که نیتشان سعادت جامعه است، اما از لحاظ فلسفی و کلامی نمیتوان نفس نیت را معادل تحقق آن دانست که بهویژه برخی مذهبیها این کار را انجام میدهند تا رفع تکلیف کنند. درواقع اگر از مردم و مشورت بزرگان و نخبگان استفاده نکنند، چگونه میخواهند جامعه را اداره کنند؟
در آمریکا حق رای یک معلم 130 برابر یک بقال است
وی بیان کرد: نوع دوم حکومت، آریستوکراسی است. در این حکومت برای نمونه 30 نفر از نخبگان، انتخاب میشوند و شهر را اداره میکنند. ارسطو این حکومت را مناسب میداند، اما مردم و شهروندان در آن دخالتی ندارند. دموکراسی نوع دیگر حکومتی است که ارسطو به آن ایراد میگیرد. یکی از بزرگترین چالشهای دموکراسی در عرصه فلسفه سیاسی اروپا و غرب همین دخالت مردم است، برای همین آمریکاییها به سراغ حکومت الکترال رفتند. این مفهوم بدین معناست که در ایالتهای گوناگون آمریکا، معلمها رایی که به یک حزب یا جریان میدهند، از لحاظ مفهومی و ارزشی 130 برابر یک بقال است و هر کس نباید رأی دهد، در این سیستم، حق رای پزشکان 30 است.
حق رأی در ایران در مواردی شکلی پوپولیستی دارد
این استاد دانشگاه با بیان اینکه «دموکراسی دارای چالش است؛ چراکه در آن باید توجه داشت به کسی که قدرت رأی داده میشود، آیا امکانات و تمهیدات لازم استفاده از این حق نیز داده میشود؟» گفت: درواقع ما حق رای را به افراد میدهیم، اما امکان استفاده از این حق را ارائه نمیدهیم بنابراین در بسیاری از مواقع در کشور ما رأی دادن شکلی پوپولیستی دارد نمونه آن انتخابات 8 سال پیش است. در دموکراسی اگر کل حکومت را به عامه واگذار کنیم، پرسش ایجاد میشود این افراد چگونه میتوانند حکومت کنند؟ ارسطو از آنجا که غائل به حد وسط است بهترین حکومت را تلفیقی از آریستوکراسی و دموکراسی میداند؛ یعنی در عین حالی که مردم نقش دارند نخبگان هم نقش داشته باشند.
از نظر ارسطو پیرمردها شهروند محسوب نمیشوند، چراکه توانایی تدبیر در شهر را ندارند
بلخاری خاطرنشان کرد: ارسطو در کتاب سوم سیاست خود در مورد حقوق شهروندی صحبت میکند. بهترین مصداق شهروند محض و مطلق کسی است که حق اشتغال به وظایف دادرسی و احراز مناصب را دارا باشد. از دیدگاه ارسطو شهروند ماهویترین مفهوم مسئولیتپذیری است. در این کتاب پیرمردها و کودکان شهروند محسوب نمیشوند که در مقابل با تعریف امروز است؛ چراکه امکانی در تدبیر شهر ندارند، اما زنان توانایی این کار را دارند. ارسطو مانند برخی کشورها حق رأی را از زن نمیگیرد چون عربستان که به نام اسلام این کار را انجام میدهند.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه «کسی شهروند است که بتواند در شهر نقشی ایفا کند، وظیفهای بر عهده گیرد و از انجام آن برآید. کلیترین وظایف شهر از دیدگاه وی این است که بتواند مناصب را بر عهده بگیرد.» گفت: حقیقت از دیدگاه ما نه اطلاق بر بردگی بوده و نه اطلاق بر حق است. بلکه باید حق و تکلیف را با هم دید. ارسطو معتقد بود ماهیت شهروندی در حقوقی که دارد نیست بلکه به خاطر مسئولیتی است که دارد که هم حق است و هم تکلیف.